دستهبندی : بدون دستهبندی

کتاب پسربچه،موش کور ،روباه و اسب
در این رمان چند نفر با هم، هم مسیر میشوند. اول چارلی که پسرک تنهایی است ناگهان به موش کوری برمیخورد که عاشق کیک است. آنها با یک دیگر رفیق و هم مسیر میشوند چارلی با او حرف میزند، درباره ترسهایش در زندگی با او صحبت میکند. موش هم سعی میکند چارلی را نصیحت کند این دو مسیرشان را ادامه میدهد و در همین مسیر به به روباه اسیر شده در تلهای برمیخورند.
آنها روباه را آزاد میکنند و او نیز تبدیل به همراهشان میشود. بعد از روباه نوبت اسب است. آنها اسبی را میبینند که مدتهاست استعدادهایش را از دید بقیه پنهان کرده است. همهی آنها با هم در این جاده همراه میشوند…