
کتاب زنانی که با گرگها میدوند
زنانی که با گرگها میدوند حکایت یکی شدن با ذرهذره طبیعت است، حکایت به حرکت در آوردن نیروی خلاقه در راستای احیای رابطهی دیرینهی انسان با طبیعت وحش. حکایتِ از هم گسستنِ خمودگیهایی که جدایی از این طبیعت و این گرگ هوشیار و سرزندهی درون، به انسان و علیالخصوص زنان تحمیل کرده است. کلاریسا پینکلولا استس میگوید ما باید دوباره به زمین گوش بسپاریم، باید استخوانهای پوسیده در زیر خروارها خاک را گردآوریم و انسانی دوباره بیافرینیم. از دیرباز بنا به عادت معمول مادران و مادربزرگهایمان داستانها و حکایاتی را نقل میکردند که به مثابه ادبیات شفاهی سینهبهسینه میگشت و به نسلهای آینده میرسید، حکایاتی که در عین سادگی با خود حامل ارجاعاتی اساطیری و اشاره به مسائلی مهم و پایهای هستند. کلاریسا پینکولا استس که خود دارای مدرک دکترا در زمینهی روانشناسی قومی-بالینی است در این کتاب قومشناسی و روانشناسی را با یکدیگر ترکیب میکند و با مدد از روانشناسی تحلیلی بر اساس مکتب یونگ از قصههای کهن برای درمان بیمارانش استفاده میکند. او در اتاق مشاوره به زنان بیمار کمک میکند تا با استفاده از قصهها به طبیعت وحشیشان بازگردند.




